Monday, September 14, 2009

دوستان این ایدی منه.....
i_lovesexy_girls

منتظر نظرات و ایمیل هاتون هستم......................با تشکر

Friday, September 11, 2009

سلام دوستان.من ساسان هستم.اهل تبریز.این داستان هایی که میخونین مربوط به خودم و دوستای نزدیکمه که یا در اون حظور داشتم.یا برام تعریف کردن.اگر از بینندگان عزیز کسی هست که سکس ضربدری انجام داده یا حتی یک سکس معمولی انجام داده واسم میل کنه تا تو وبلاگ قرار بدم تا دیگرون هم بخونن.البته مال خودش باشه نه اینکه از سایتی کپی کرده باشه.

حالا بیوگرافی خودم.20 سال دارم.قیافم هم قشنگه یعنی به دل برو هستم.قدم 175 وزنمم 70 هستش.
بدنسازی کار میکنم 4 سالی میشه.واسه همون اندامم خوش فرمه.

و حالا داستان.
البته مال یک سال پیش هستش.
من و شایان که دوستان صمیمی هستیم یک روز از یک کوچه رد میشدیم که توش 5 تا دبیرستان دخترونه هست.این کوچه اسمش کوچه ی مهران و تو خیابون شهناز هستش.
من و شایان از این کوچه رد میشدیم که دخترا جیغ و داد راه انداختن(البته نه واسه ما هر کسی رد میشد این کارو میکردن).
شایانم خوشش اومد گفت بزار یکم سر به سرشون بزاریم.ما دوباره کوچه رو برگشتیم.چند باری این کارو کردیم که شایان از جیبش شمارشو در آورد و طوری که اونا ببینن گزاشت کنار مدرسه توی کاشی هایی که همسایه جلوی خونش گزاشته بود.ولی نمیدونم کارگر داشت یا نه.منم که دیدم اگه دیر بجنبم میمونم منم روی یک کارت شمارمو نوشتم و اسمم نوشتم و گزاشتم پیش اونیکی کارت.و رفتیم.فرداش شایان گفت ساسان بیا بازم از اونجا بریم ببینیم کارتو ورداشتن یا نه.(البته ناگفته نمونه که اونا سر زنگ تفریح این جیغ و دادا رو راه مینداختن.)
وقتی از جلوی پنجره رد میشدیم بهمون گفتم شمارتونو ور داشتیم.اسم یکیتون ساسان هست اونیکی هم شایان.
منم به شایان گفتم ایول گرفت.دیگه فرداش نرفتیم چون فکر میکردن چه خبره.ولی هنوز کسی بهمون زنگ نزده بود.
چند روز گذشت تا اینکه یه شب که ما مهمون داشتیم دیدم گوشیم زنگ میخوره دیدم شماره ناشناس هستش ولی اصلا به فکرم نرسید که ممکنه یکی از این دخترا باشه.واسه همین جواب ندادم.ولی بعد بهش اس.ام.اس دادم شما؟
که اونم جواب داد میخواستم با هم اشنا بشیم.ولی انگار سرت شلوغه.هر وقت خلوت شد یه زنگ بزن.
منم تازه یه قرونیم افتاد که بابا یکیاز این دختراس دیگه.خلاصه مجبور شدم بهش زنگ بزنم.
تا گفت الو دیدم حدسم درست بوده.یکم کسشعر گفتیم اونم خودشو معرفی کرد اسمش سیمین بود.پیش دانشگاهی میخوند.و....
منم گفتم کار دارم نمیتونم حرف بزنم.و باهاش خداحافظی کردم.فرداش که شایان و دیدم بهش گفتم که سیمین به من زنگ زد اونم گفت به من زنگ نزدن.منم تا میتونستم اذیتش کردم.البته نا گفته نمونه که فردای اونروز هم دختری به نام نازی به اون زنگ زده بود.یه چند روزی گذشت تا ما قرار گزاشتیم همدیگرو ببینیم البته هر کودوم تو یه جای مختلف.شایان تو پارک خاقانی منم تو سینما.البته قرار سینما رو هم سیمین گزاشته بود.ومنم با خودم گفتم اگه قراره کاری بشه سیمین شروع کننده باشه.که البته تو سینما هم کار خاصی اتفاق نیوفتاد.یعنی فقط حرف میزدیم.سیمین چون میترسید بیرون بگیرنمون تو سینما قرار گذاشته بود.حالا یکم از سیمین بگم.
قیافش قشنگ بود.اندامش توپر.سینه های برجسته.تیپش هم اسپورت و باسن نسبتا بزرگی داشت.
البته اینم بگم که تو سینما یه چیز در مورد سیمین فهمیدم اونم اینکه اون عاشق لب گرفتنه.
اون روز تموم شد.فرداش که طبق معمول با شایان بودم اون از نازی گفت منم از سیمین.
گذشت تا یه روزی خونه بودم.بعد از ظهر بود خوبمم نمی اومد که دیدم یه پیام اود.دیدم سیمینه.نوشته بود تنهام کلی حوصله ام سر رفته.میای پیشم؟
فکر کردم شوخی میکنه با اینکه خیلی بیرون رفته بودیم اما نه از خونه رفتن حرفی شده بود نه خونشونو میشناختم.
منم در جواب نوشتم حرف مفت نزن.
دیدم جواب داد نه راست میگم گلم.
منم جواب دادم ادرس ندارم.ادرس بدی تا یک ربع جلوی خونتونم.
و اون هم ادرس داد.منم زودی حاظر شدم سر 20 دقیقه جلوی خونشون بودم.ولی یه جورایی میترسیدم.از خیلی چیزا.با اینکه خوشگل بود ولی نمی خواستم بگیرمش.درضمن دفعه ی اولم بود و خیلی میخواستم یه سکس داشته باشم.این بود که دل رو زدم به دریا و بهش زنگ زدم.خونشون ویلایی بود.اومد در رو باز کرد رفتم خونشون.
خونشون وضع مالیشون رو نشون میداد که اگر هم از ما مایه دار نیستن از ما کم هم نیستم.خونشون خیلی شیک بود.و تابلو های جورواجور رو درو دیوارشون نسب بود مخصوصا تو اتاق سیمین پر بود از عکس گلزار و ......وقتی وارد خونه شدم چون میترسیدم با خودم گفتم بزار گفشام رو هم با خودم ور دارم تا اگه یه موقع کسی از خونواده ی سیمین اینا اومد کفشام تابلو نشه.تا برگشتم کفشام رو بردارم سیمین با خنده گفت چیکار میکنی.موضوع رو گفتم.اونم گفت نترس ساسان.خواهرم تو بیمارستان.مامان بابام هم رفتن پیش اون.بابام هم شب میاد خونه.مامانم پیش اون میمونه.ساعت هم حدود 6 اینا بود.منم خیالم راحت شد.بهم گفت برو بشین تا واسط شربتی چیزی بیارم.منم گفتم نه بابا نمیخواد زحمت بکشی.
و نشستم رو مبل.اومد 2 تا هم شربت آورده بود.من شربتم رو زودی خوردم.اما اون هنوز مزه مزه میکرد.
تا اینکه سیمین گفت حوصلم سر رفت.بیا بریم اتاق من .رفتیم اتق اون کامپیوترش روشن بود.یه موزیک ملایم از معین باز کرد.نه شاد بود نه غمگین.
منم نشستم رو لبه ی تختش.اونم رو صندلیه میز کامپیوتر.من واقعا دیگه حوصلم سر میرفت تا اینکه گفت میدونی چرا دعوتت کردم؟
گفتم اره چون حوصلت سر رفته بود میخواستی منو علاف کنی.
اونم گفت نه.یعنی میدونی.....
و در حالی که داشت حرف میزد اومد نشست کنارم.و همینطور داشت حرف میزد که من دستموانداختم گردنش.و خودمو بهش نزدیک کردم.اونم داشت حرف میزد اصلا نمیفهمیدم داره چی میگه.
فقط یه لحظه نمیدونم چه طور شد که دیدم داره نیگام میکنه.منم لبام رو گزاشتم رو لباش و ازشون یه بوس گرفتم.خیلی تحت فشار بودم.من با فکر سکس اومده بودم اگه سکس نمیکردیم خیلی ضد حال میخوردم.
خوشبختانه اونم باهام راه اومد.و یک چند دقیقه ای داشتیم لبای همدیگرو میخوردیم.در حالی که داشتم لباشو میخوردم اونو روی تخت دراز کشوندمش.و شروع کردم به خوردن گردنش.طوری گردنش رو میخوردم که یقه ی پیرهنش خیس شده بود.یواش یواش پیرهنش رو باز کردم.سوتینش نمایان شد.یه سوتین زرد تنش بود که چشای ادمو بدجور اذیت میکرد.یکم از روی سوتین پستونشو خوردم.نتونستم طاقت بیارم و سوتینشو که از جلو باز میشد باز کردم.سینه هاش همون طور که تصور میکردم بودن.سفید سفید.حتی سفید تر از گردنش.
اونقدر سینه هاشو خوردمو لیس زدم که صداش در اومد.منم عاشق اینم که تو سکس دختر داد بزنه و اه و اوه بکنه ولی نمیشد اونجا زیاد صدا کرد.پیرهن و سوتینش رو در اوردم.افتادم به جون نافش.یکم با زبونم باش بازی کردم.اولش هی میگفت نکن ساسان قلقلکم میگیره.در این حین خودمم پیرهن و شلوارم رو از تنم در اوردم.و سیمین رو بلندش کردمشلوارش رو از تنش بیرون کشیدم.لامصب چه پاهای سفیدی هم داشت.رنگ شورتش هم زرد بود.اونم شورت منو از پام در اورد.خیلی بیتحمل شده بود.حالت 69 شدیم.من زیر اونم بالا.خیلی باحال کیرمو میلیسید.احساس میکردم ته شکمم یه طوری میشه.منم شورت اونو یکم کشیدم پایین یه کس بدون مو و صورتی.مطمین شدم که راست میگفت که تاحالا دوس پسر نداشتم.زبونم رو گزاشتم رو کسش هم بدن اون لرزید هم خودم یه طوری شدم.زیاد به کسش فشار نیاوردم.یکم کیرمو لیسید منم اسپری نزده بودم واسه همین نزاشتم زیاد بلیسه.بلند شدم اونو چهار دستو پا کردم.گفت ساسام میخوای چیکار کنی.گفتم عمیخوام کونتو بخورم.گفت واقعا؟
گفتم دوس داری؟
گفت ارزو داشتم یه پسر کونمو بخوره.
منم با سر رفتم تو کونش.اوقدر خوردمش که فکم داشت از جاش در میومد.طوری بود که تا چند روز بعد از اون ماجرا نمیتونستم دهنمو باز کنم.گفت ساسان بسه نمیخوای کار دیگه ای بکنی؟
منم کیرمو دادم تا واسم یکم لیس بزنه تا لیز بشه.
گفتم سیمین میخوام از کون بکنمت.چون پرده داشت.
گفت هر کار میکنی فقط زود باش.خمارم کردی.
کیرم رد گزاشتم دم سوراخش یکم فشار دادم دیدم نمیره توش.منم رفته رفته به حرف اون که تا حالا دوس پسری نداشته ایمان می اوردم.ازش کرم خواستم رفت یکی واسم اورد.یکم زدم به انگشتم و با سوراخ کونش بازی کردم.خیلی خوشش اومده بود و میخندید.بعد یواش یواش دوتا انگشتمو تو کونش کردم.بعد از یکم بازی با سوراخش دیدم که امادست واسه کردن.کیرمو گزاشتم روی سوراخش و یکم فشار دادم تا بره توش.تا سر کیرم کامل رفت نیگر داشتم گفتم درد که نداره.
اونم گفت یکم ولی عیبی نداره.مهم نیست.
فکر مینکم چون زیاد کونشو خورده بودم داشت واسم مایه میزاشت.منم سعی کردم تا جایی که ممکنه اروم بکنم تا دردش نیاد.اروم اروم کیرمو فرو کردم که کیرم تا ته رفت توش.یکم نیگه داشتم بعد یواش یواش شروع کردم به تلنبه زدن.اولش یکم ای و اوی میکرد ولی بعد معلوم بود که خوشش اومده.بعد یه مدت دیدم ابم داره میاد واسه همون کیرمو در اوردم برش گردوندم و به کمر خوابوندمش و پاهاشو هوا کردم.کسش خیلی خود نمایی میکرد منم دنبال فرصت میگشتم تا ابم دیر بیاد واسه همون یکم کسشو لیس زدم.بعد که مطمین شدم از اب کیرم خبری نیست پاهاشو بردم هوا و شروع کردم به کردنش از کون.پنج شیش دقیقه کردم دیدم ابم داره میاد بهش گفتم گفت بریز رو شیکمم.منم همون کارو کردم.ولی سیمین هنوز ارضا نشده بود واسه همون کسشو واسش لیسیدم تا اونم ارضا شد.به ساعت نیگا کردم دیدم هشت و نیم هست.لباسامونو پوشیدیم.یه نیم ساعتی هم پیشش بودم بعد رفتم خونه.

این داستان ادامه دارد....البته در صورتی که خواننده ها نظر بدن تا من بدونم که کسی این داستان رئ خونده و خوشش اومده.
قسمت بعدی داستان هم مربوط به ضربدری من و شایان هستش.

Tuesday, September 8, 2009

با سلام.به زودی با اولین داستان آ÷ میکنم.